رعايت حق الناس گمشده ی زندگی امروز ماست
( سخنان حضرت حجت الاسلام والمسلمين شكيبافر جلسه اول تابستان 1391 )
رعايت حق الناس گمشده ي زندگي امروز ماست . حق هر انساني را جايگاه او در نظام عادلانه خلقت نشان مي دهد حفظ اندازه ي ما ( قدر ) در نظام خلقت حق ماست ، با حفظ اين جايگاه و رعايت حق انسان مي توانيد به سعادتمندي برسد منشاء تمام حقوق ، حق خداوند است . بنابراين حق زماني ايجاد مي شود كه خداوند آن را به كسي بدهد چون مالك حقيقي همه چيز خداوند است اگر من حق خودم را نيز رعايت نكنم در واقع حق خداوند را رعايت نكرده ام از آنجا كه حق به جايگاه خلفي انسان بر مي گردد ، حقوق منشاء حقيقي دارند كه از دسترس انسان خارج است . يعني كسي نمي تواند بگويد كه من فلان حق را نمي خواهم به عنوان نمونه كسي نمي تواند بگويد كه پشت سر او غيبت كنند . بنابراين از اختيار انسان خارج است چون فعل او نيست .
من نمي توانم اين اجازه را به كسي بدهم كه به بدن من لطمه بزند ، حتي خودم هم اين حق را ندارم ، اينكه كسي از انسان حلاليت بطلبد بابت غيبتي كه كرده رضايت ما مقدمه ي رضايت خداوند است ولي در ابتدا ما حق صدور مجوز و غيبت را نداريم طلب حلاليت كافي نيست و اصلاح و توبه لازم است . جهان ما جهان تزاحم است و ممكن است بعضي حقوق با هم تزاهم داشته باشند بايد تشخيص اصلح و صابح بدهيم .
هر حقي تكليفي ايجاد مي كند . رساله حقوق امام سجاد (ع) در مبحث ما بسيار خواندني است . ما مكلف هستيم حق خودمان را بجا بياوريم مكلف هستيم به خودمان در پيشگاه خداوند خدمت كنيم و نبايد خودمان ظلم كنيم قرآن كريم بارها ظلم به نفس را مذموم شمرده است . بنابراين انسان نسبت به خدا ، خود و ديگران و حتي جانوران و اشياء تكاليفي دارد . در حقيقت رعايت نكردن هر كدوم از حقوق انجام ندادن تكليف و ظلم به خور است . رعايت حقوق نيز سبب مي شود جايگاه ما در نظام خلقت حفظ شود و حركت ما به سمت مقاصدي انساني با تعاون صورت پذيرد . نظام خلقت بسيار شگفت انگيز است . هيچ كار بدي ثمره ي خوبي در خلقت ندارد و اگر شما قوانين اين نظام را رعايت نكنيد از آن پاسخ و تاثير منفي مي گيريد . كمترين ظلم پاسخ داده مي شود چون نظام خلقت عادلانه است . اگر به اين ديدگاه ايمان بياوريم و جهان هستي را اين چنين ببينيم در راه ظلم قدم ازقدم بر نمي داريم .
در رابطه با آسيب شناسي عدم رعايت حق الناس چندين عامل مهم وجود دارد ، يكي اينكه ما جهان بيني و شناخت صحيحي نسبت به خود و خدا و جهان هستي نداريم همه زندگي ما براساس جهان بيني شكل مي گيرد . مقدمات علمي كه عرض كردم معطوف به اين عامل هستند . تا زمانيكه جهان بيني شخصي درست نباشد . افعال او هدفمند نمي شود . اصلاح يك فرهنگ با اصلاح جهان بيني و نگرش و تفكر افراد و امكان پذير است . اگر افعال انسان با زور درست شود كمال ايجاد نخواهد شد چون كماكان جهان بيني آن فرد دچار مشكل است . جهان بيني ما دچار تضعيف جدي شده است هر چند كه در شعار مسلمان و شيعه هستيم به تبع تضعيف جهان بيني اعمال ما نيز تضعيف شده است .
عامل ديگري كه به آن اشاره مي كنيم ضعف عواطف انساني است . ما ادعا مي كنيم ليبرال نيستيم اما ليبرال زندگي مي كنيم . كنار گذاشتن دين حركت و منفعت خواهانه همان ليبرال است . ما از جهان ليبرال تاثير پذيرفتيم و نتيجه ليبراليسم تضعيف عواطف انساني است . به عنوان نمونه نگاهي به ارتباطات خانوادگي امروزه بياندازيم برادر و خواهر هنگاميكه ازدواج مي كنند كم كم رابطه را به حداقل مي رسانند در حاليكه در گذشته ما نسبت به فاميل هاي دور هم احساس تكليف مي كرديم و در هنگام غم و شادي در كنار هم بوديم . در حال حاضر واژه هاي هم محلي ، هم شهري و ..... معناي خود را از دست مي دهد و اين ضعف عواطف انساني انگيزه لازم براي رعايت حقوق ديگران را از بين مي برد .
عامل بعدي ، لذت محوري است . به اين مسئله فكر كنيم كه چرا امروزه هنرپيشه ها ، خوانندگان و ورزشكاران بجاي نخبگان واقعي در نزد مردم جايگاه پيدا كردند اين اقشار در جايگاه خودشان قابل احترام هستند ،اما اينكه بجاي دانشمندان و علما اينقدر در مركز توجه مردم هستند جاي تامل دارد مصاحبه هاي رنگا رنگ با يك ورزشكار در زمينه زندگي شخصي او و نه تخصص واقعي اش انجام مي شود كوچكترين تاثير اين قضاي غالب جا كه انتخاب پوشش فرزندان ما با الگوي اين طبقه است . نياز به روانشناسي جامعي داريم كه چرا الگوي جامعه ما از حسين فهميده ها به بازيگران و ورزشكاران تغيير كرده است به هيچ وجه قصد توهين به اين اقشار از جامعه كه در جايگاه خودشان شريف و قابل احترام هستند ندارم
اما آيا بايد الگوي جوان موفق به اين شكل به جامعه عرضه شود ؟
اين فضا بازتاب لذت محوري موجود در جامعه ماست بله ، نازل ترين مرتبه ي لذت همين نحوه ي زندگي مادي اين اصناف است . نظر بنده اين نيست كه با بازيگران و فوتباليست ها مصاحبه نشود و .... بلكه بايد جايگاهي در حد خودشان داشته باشند .
در قرآن داريم كه خداوند شادي غفلت آور را نا پسند مي داند و گرنه مشكلي با شاد بودن در اسلام مطرح نيست لذت نبايد براي ما تصميم بگيرد .
چهارمين عامل تربيت هاي نا مناسب است . عمده مسائل تربيتي بر خاسته از نهاد خانواده است و اين در حالي است كه بيشترين غفلت نسبت به خانواده است . يك نكته ي قرآني بسيار ارزشمند عرض كنم سوره ي نور ، سوره ي عفاف است . اگر مسئولي مي خواهد جلوي بي حياتي را بگيرد بايد به اين سوره مراجعه كند ، اين سوره سه راه حل براي ترويج حجاب پيش پا مي گذارد ، اول دستورات حقوقي دوم ، احكام فقهي شخصي و سوم ، كه قلب مسئله است خانواده مي باشد آنجايي كه اشاره مي شود به بيوتي كه بواسطه ي ذكر خدا به آسمان مي روند از درون اين خانواده مرداني پرورش مي يابند كه هيچ تجارت و داد و ستدي آنها را از ياد خدا و بر پاداش نماز دادن زكات غافل نمي كنند در روايت داديم اگر در خانه اي قرآن خوانده شود ملائكه به آنجا نظر مي كنند به اين معني كه آن خانواده را احيامي كنند در روايت ديگري داريم دعاي خانواده اي كه غنا در آن باشد مستحاب نمي شود به عبارت ديگر خانواده اي كه گرفتار لهو است از تربيت الهي محروم است . با زهم داريم خانه اي كه در آن سگ باشد ملك به آن وارد نمي شود ( مقصود سگ بازي و لهو است نه سگ نگهبان ) لهو انسان رااز مقصد باز مي دارد و منع شده است بعضي از كانال هاي ماهواره هم مصداق لهو هستند لهو به هر شكلي در خانواده باشد تربيت آن خانواده صدمه مي خورد بسياري از سخنان ما هم مصداق لهو هستند . براي نگه داري پرندگان روايت داريم اما مشروط براينكه مشغوليت بازي گونه نداشته باشد . يكي از نويسندگان روس به دخترش توصيه كرده بود هميشه يك گياه در منزل نگه داري كن تا مزه حيات را بچشي اين سخن حكيمانه است ولي زماني كه به لهو آلوده شود مشكل پيدا مي كند زمان پيامبر سگ بازي مصداق لهو بوده اما امروزه مصاديق زيادي پيدا كرده است .
لهو يعني هر آن چيزي كه شما را از مقصود باز دارد . كارهاي لهو مراتبي دارند و تشخيص آن ها نياز به ظرافت دارد بچه ها را از بازي كردن به بهانه ي لهو نبايد منع كرد چرا كه بچه ها با بازي رشد پيدا مي كنند بنابراين كليد حل مسئله ي حجاب طبق قرآن نماد خانواده است در جمع بندي بحث راه حل هاي رعايت حق الناس را بر مي شمريم :